در این داستان کوتاه، ارباب و بنده، یک صاحب زمین به نام واسیلی آندریویچ برکونوف یکی از دهقانان خود به نام نیکیتا را برای یک سفر کوتاه با سورتمه به سر میبرد. آنها برای بازدید از صاحب زمین دیگری سفر میکنند تا واسیلی آندریویه بتواند چوب خریداری کند. او بیتاب است و آرزو میکند که سریعتر به آنجا برسد. این دو مرد در وسط کولاک قرار میگیرند، اما واسیلی، مایل به ادامه راه است. به دلیل برف، جاده را گم میکنند و گم میشوند. آنها سرانجام خود را در یک شهر مییابند و استراحت میکنند. اما چون واسیلی طمع میکند تصمیم میگیرند که در بوران به ادامه سفر بپردازند، انها سرانجام گم میشوند و مجبور میشوند تا صبح در میان طوفان در محلی به دور از خانه بخوابند، اما واسیلی که ترس داشت اموال خود را از دست دهد نیکیتا را تنها میگذارد و با اسب فرار میکند، از قضا در چالهای میافتد و اسب او را رها میکند و خودش را به نیکیتا میرساند. واسیلی به یک وحی معنوی / اخلاقی میرسد، از روی رد پای اسب خودش را به نیکیتا میرساند که در حال یخ زدن است. تولستوی یک بار دیگر یکی از مضامین معروف خود را تکرار میکند: اینکه تنها خوشبختی واقعی در زندگی با زندگی برای دیگران پیدا میشود.
موجود نیست
ارباب و بنده
110٬000 ریال
نویسنده |
لئو تولستوی |
---|---|
مترجم |
سروش حبیبی |
ناشر |
نشر چشمه |
سال انتشار |
1395 |
نوبت چاپ |
چهارم |
قطع |
رقعی |
نوع جلد |
شمیز |
زبان |
فارسی |
تعداد صفحات |
۸۸ صفحه |
شابک |
9789643625870 |
ناموجود
شناسه کتاب:
KTP-0003804
گروه: ادبیات جهان, ادبیات روسی, زبان و ادبیات
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.